اینکه این رفتارها، این نامهها، این خطبهها که وسط عزلونصبها و در دل وقایع اجتماعی و سیاسی صادر شدهاند، برای جمهوری اسلامی میتواند تجربهای آموزنده باشد؛ تجربهای که در اوج صداقت و دیانت و در دل سختترین شرایط رقم خورده است.
به گزارش ایثارآنلاین، نخستین روز سال 1404 بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار نوروزی خود با مردم و مصادف با 19 ماه رمضان سالروز ضربت خوردن حضرت امیرمؤمنان علی علیه السّلام در بخشی از سخنرانی خود فرمودند «اگر ملّت ایران و ملّتهای مسلمان بخواهند استفاده کنند از درس این انسان بزرگ و برترین انسانها بعد از پیغمبر اکرم(ص)، باید به نهجالبلاغه بیشتر مراجعه کنند. من توصیه میکنم امسال فعّالان عرصهی فرهنگی به مطالعهی نهجالبلاغه و آموزش نهجالبلاغه توجّه ویژهای داشته باشند.»
اینک هفتهنامهی خط حزبالله سرمقاله جدیدترین شماره خود را به یادداشتی با عنوان «نهجالبلاغه و نسبت آن با زمانهی ما» اختصاص داده و در آن آورده است: وقتی از «نهجالبلاغه» سخن میگوییم، منظور یک کتاب روایی صرف نیست. کتاب روایی کتابی تخصّصی است برای محدّثان و فقها که سلسلهی سند دارد یا محدود به یک یا دو موضوع خاص است، مثل «کافی» و «بحار» که عموم مردم هم معمولاً با آنها سروکار زیادی ندارند؛ امّا «نهجالبلاغه» برای عموم نوشته شده، نه برای یک گروه خاص. در کتاب «مروجالذّهب» مسعودی ــ که از متقدّمان است و گویا سال 345 هجری و 14 سال قبل از تولّد سیّد رضی وفات کرده ــ آمده که مردمِ زمانِ او بیش از چهارصد خطبه از امیرالمؤمنین را حفظ بودند و این سخنان، هم بهلحاظ گفتاری و هم رفتاری، بین مردم رایج بوده. پس در ابتدا باید دقّت کرد که سیّد رضی، گردآورندهی «نهجالبلاغه»، بهعنوان یک ادیب برجسته سخنان امیرالمؤمنین را از حیث هنری و بلاغت که در اوج بوده گلچین کرده است و حتّی تقسیمبندی «خطبه» و «نامه» و «کلمات قصار» هم حاصل تدبیر خود سیّد رضی است، لذا ملاک برای او بلاغت بوده؛ حال چون این سخنان منسوب به امیرالمؤمنین است، طبیعی است که در اوج معارف و استواری کلام قرار دارد.
کتابهای قدیم را با تعداد نسخههای خطّیشان میسنجیدند؛ «نهجالبلاغه» از این لحاظ استثنا است و تعداد نسخههای خطّی آن با هیچ کتابی از آثار شیعه قابل مقایسه نیست، جز قرآن؛ این یعنی مورد اقبال گسترده بوده. کتابهایی مثل «کافی» و «تهذیب» را قاعدتاً یک فرد غیرشیعه نمیتواند شرح کند، امّا «نهجالبلاغه» حتّی از همان صدر اسلام مورد توجّه بوده. پیش از سیّد رضی هم افرادی مثل جاحظ، کلماتی از حضرت علی (علیه السّلام) را شرح کردهاند؛ بعد از آن هم خود «نهجالبلاغه» شرحهای متعدّدی پیدا کرده است، چرا که این کتاب جایگاه جهانی دارد، بنابراین، این جایگاه اقتضا میکند که «نهجالبلاغه» بهعنوان یک کتاب هنرمندانه و بلیغ، در کانون توجّه باشد.
برای فهم بهتر موضوع، فرض کنید یک تابلوی نقّاشی از استاد فرشچیان بر دیوار آویخته باشد؛ هر بینندهای، با هر ملّیّت و زبانی، زیبایی و ارزش این اثر را درک میکند، «نهجالبلاغه» هم چنین وضعیّتی دارد؛ کتابی است که شاید بتوان گفت نمونهی مشابهی از آن وجود ندارد و کتابی است که میتواند محور گفتوگوی انسانی قرار بگیرد. بسیاری از مسیحیان عربزبان که با شخصیّت امیرالمؤمنین آشنا شدهاند، از طریق «نهجالبلاغه» با حضرت ارتباط گرفتهاند، دربارهاش شعر گفتهاند و کتاب نوشتهاند. اگر کسی آثار مسیحیان عربزبان را در مدح امیرالمؤمنین یا در تحلیل سیرهی او بررسی کند، بهوضوح میبیند که از «نهجالبلاغه» تأثیر گرفتهاند، مثل این است که یک فرد ادیب که سعدی و حافظ میخواند، وقتی با متونی از دیگران مواجه میشود، فرقش را فوراً درک میکند؛ عربزبانها هم اگر با زبان فصیح آشنا باشند، متوجّه این تفاوت میشوند. کتابهای روایی ما معمولاً اینگونه نیستند، بلکه محتوامحورند؛ امّا «نهجالبلاغه» صرفاً از جهت محتوا انتخاب نشده، بلکه بهخاطر قوّت وجودی و بلاغت کلامیاش گردآوری شده است.
این نکته هم قابل توجّه است که سیّد رضی تا جایی که میتوانسته تلاش کرده است وارد بخشهای حسّاس نشود. او تقریباً هیچ روایت فقهیای از امیرالمؤمنین نیاورده است و هرجا هم که موضوع حسّاس بوده، از آن گذشته است؛ چون میخواسته بگوید علیّبنابیطالب (علیه السّلام) را فقط یک خلیفه کنار دیگران نبینید، بلکه او سخنور است، حکیم است، ادیب است، هنرمند است و ویژگیهای دیگری مانند اینها که فارغ از مذهب یا آیین خواننده، وجود دارد و بهراحتی قابل درک است.
نکتهی دوم این است که محتوای «نهجالبلاغه» بهگونهای است که بهشدّت بر خواننده اثر میگذارد. پسر بولُس سلامه، نویسندهی مسیحی، میگوید: شبی بالای سر پدرم رفتم و دیدم بالش او خیس است؛ تعجّب کردم و پرسیدم چه شده، گفت؛ «دیشب میخواستم شعری برای علی بگویم و مشغول خواندن آثاری دربارهی او و سخنانش بودم که از شدّت تأثّر گریستم».
«نهجالبلاغه» کتابی پُرحرارت است؛ برای هر کسی که با آن اُنس بگیرد، این حرارت معلوم است؛ هرچه با واسطهی کمتری سراغ «نهجالبلاغه» برویم، این حرارت بیشتر به چشم میآید، البتّه امروزه «نهجالبلاغه» ترجمه میشود، امّا ممکن است در ترجمه دقّت نشود یا زمینهی صدور کلام روشن نباشد؛ لذا هرچه کسی صافتر و اصیلتر با «نهجالبلاغه» مواجه شود، این حرارت را بهشکل روشنتری درک میکند.
اُنس با «نهجالبلاغه» بهطرز جالبتوجّهی بر غنای کلام خواننده، چه در گفتار و چه در نوشتار، میافزاید. عبدالحمید کاتب از کاتبان دورهی بنیامیّه در نیمهی اوّل قرن دوم هجری و مشهور به برخورداری از سبک نگارش عالی است، از او پرسیدند؛ "این ذوق را از کجا آوردی؟"، گفت؛ «حفظت سبعین خطبة من خطب الاصلع ففاضت ثمّ فاضت»؛ هفتاد خطبه از خطبههای علی را حفظ کردم، پس چون چشمه جوشید و فوران کرد. از این رو، میتوان گفت «نهجالبلاغه» برای آنان که با سخن گفتن و نوشتن سروکار دارند، منبعی الهامبخش و اثرگذار و باحرارت است.
و امّا نکتهی سوم که بهنظر میرسد مهمترین نکته دربارهی «نهجالبلاغه» است و دقیقاً نقطهی تمایز آن با سایر کتابها است و مطالعهی آن را برای هر دینداری که به مسائل اجتماعی و بهویژه حکومت علاقهمند است ضروری میکند، این است که «نهجالبلاغه» بازتاب ایدهآلهای حکومت امیرالمؤمنین (ع) نیست، بلکه عینیّت حکومت اوست.
«نهجالبلاغه» سه حیطهی موضوعی دارد؛ یک حیطه مباحث معرفتی، اعتقادی و بهویژه توحیدی است، مثلاً آیتالله جوادی آملی میفرماید؛ "کسی که سطح عالی علوم دینی را تمام کرده و یک دوره «اسفار» خوانده، تازه اهلیّت دارد که سر کلاس «توحید در نهجالبلاغه» شرکت کند."؛ این یعنی ورود به آن سطح برای عموم جامعه دشوار است. حیطهی دوم مباحث اخلاقی است که آن هم در منابع روایی دیگر فراوان است، البتّه گاهی ممکن است روایات اخلاقی «نهجالبلاغه» با سایر منابع مثل «کافی» تزاحم یا تعارض داشته باشند ــ که فهم درست و دقیق این مسئله نیازمند استاد است ــ امّا روایات مشابهش زیاد است. حیطهی سوم آن چیزی است که بهنظر میرسد رهبر معظّم انقلاب اسلامی هم بیشتر روی آن تأکید دارند؛ یعنی همان «عینیّت حکومت».
حضرت امیر (ع)، در «نهجالبلاغه»، دربارهی عزلونصبها، تصمیمگیریهای روزانه، برخورد با افراد مختلف، مدیریّت بحرانها و مسائلی مانند اینها سخن گفته است؛ آن هم نه در فضای آرمانی، بلکه در میدان واقعیّتها و محدودیّتها، مثلاً حضرت (علیه السّلام) محمّدبنابیبکر را بدون اینکه فسادی از او سر زده باشد، از حکمرانی مصر عزل میکنند ــ چون شرایطش برای مدیریّت آنجا مناسب نیست ــ سپس مالک اشتر را میفرستند بهجای او، امّا مالک بین راه شهید میشود و ایشان دوباره محمّدبنابیبکر را ابقا میکنند؛ یا مثلاً اشعث را بعد از جنگ جمل ابقا میکنند، با اینکه او از والیان عصر عثمان است، اینها نشان میدهد که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در واقعیّتهای حکمرانی تصمیمگیری کرده است، نه صرفاً در آرمانها.
و اینکه این رفتارها، این نامهها، این خطبهها که وسط عزلونصبها و در دل وقایع اجتماعی و سیاسی صادر شدهاند، برای جمهوری اسلامی میتواند تجربهای آموزنده باشد؛ چرا که حکومت امام زمان (عج) هنوز رخ نداده است، امّا حکومت امام علی (علیه السّلام) یک بار در تاریخ محقّق شده است و میتوان آن را بررسی کرد. مطالب «نهجالبلاغه» اسناد این تجربه است؛ تجربهای که در اوج صداقت و دیانت و در دل سختترین شرایط رقم خورده است، این است که «نهجالبلاغه» را از دیگر متون دینی متمایز میکند.
ایثارآنلاین جامعه مجازی شهیدان آزادگان جانبازان و ایثارگران کشور
تهران -خیابان پاسداران-خیابان گل نبی-خیابان ناطق نوری - ساختمان قرآن و عترت-پلاک 58- راهرو دوم-طبقه چهارم- واحد 24
کد پستی: 1947755657