menusearch
isaaronline.ir

۱۲ سال سفره سیدرضی بدون مهمان نبود

جستجو
سه شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ | ۱۸:۵۴:۰۲
۱۴۰۴/۲/۶ شنبه
(0)
(0)
۱۲ سال سفره سیدرضی بدون مهمان نبود
۱۲ سال سفره سیدرضی بدون مهمان نبود

                                                /uploadfile/file_portal/site_13125_web/file_portal_end/بخش-محتوایی-سایت/اخبار/شاهدان/سید-رضی.jpg

سال های آخر زندگی‌ سیدرضی، سفره‌ای در خانه‌اش پهن نشد که فقط خانواده خودش باشند. هر کس به سوریه می‌آمد و خانه نداشت سیدرضی او را به خانه می‌آورد. ۲ ماه، ۳ ماه، ۴ ماه در خانه آن‌ها زندگی می‌کردند تا خانه تهیه کنند.

«خوشا به حالش، یک‌عمر زحمت و تلاش، آخرش هم جایزه شهادت…» حضرت آقا وقتی بر پیکر سیدرضی موسوی نماز خواند این جملات را فرمودند. سیدرضی از همان دوران نوجوانی نمی‌توانست یکجا بنشیند. با اینکه تک پسر خانواده بود و طبیعتاً یک‌جورهایی عزیزکرده پدر و مادرش هم بود اما از سن ۱۵-۱۶ سالگی تصمیم گرفت علاوه بر درس، کار هم بکند و به همین خاطر در اداره راه مشغول شد.
جنگ که شروع شد سیدرضی هم با وجود سن کمش مصمم بود که به جبهه برود اما پدرش اجازه نمی‌داد. پدر می‌گفت: «تو تنها پسر من هستی.» اما سیدرضی دائم اصرار به رفتن می‌کرد. تا اینکه یک روز پدرش وارد اتاق سیدرضی شد. چشمش که پسر افتاد با تعجب دید آن‌قدر گریه کرده بالشش خیس شده است. با تعجب پرسید: چرا این‌قدر گریه کردی؟! گفت: چون نمی‌گذاری بروم جبهه. پدر عاشق سیدرضی بود و تحمل ناراحتی او را نداشت. در مقابل خواسته‌اش تسلیم شد و گفت: «باشه، من تحمل گریه تو را ندارم و رضایت می‌دهم بروی ولی تو را قسم می‌دهم که طوری نشود تو شهید شوی و من زنده باشم. برای من سخت است و نمی‌توانم شهادتت را ببینم.» همین‌طور هم شد. پدر سیدرضی ۵ سال قبل از شهادت پسرش از دنیا رفت.
سیدرضی دیپلم که گرفت وارد سپاه شد. مدتی نگذشته بود که پدر و مادرش اصرار کردند که ازدواج کند. دخترخاله‌اش، مهناز سادات را برایش در نظر گرفتند. سید گفت: «شما بروید صحبت کنید اگر همه چیز درست شد، من مشکلی ندارم! هر چه شما انتخاب کنید موافقم.» روز خواستگاری رسید. سید همان اول تکلیف عروس خانم را روشن کرد و گفت: «شما زن سوم من هستی و زن اول و دوم من کارم است. من پاسدارم و زندگی تجملی نمی‌توانم داشته باشم. اینها همه را به شما می‌گویم، فکرهایت را بکن و بعد به ما جواب بده.» انگار مهناز سادات از همان روز فهمید که همسر شهید است و قبول کرد. زندگی مشترکشان را در شهر زنجان شروع کردند. آقا سید دو ماه بعد از عروسی به لبنان رفت و تا ۶ ماه برنگشت.

اواخر سال ۶۳ و اوایل سال ۶۴ گروهی از رزمندگان برای یک‌سری کارها از جمله زدن دکل به لبنان اعزام شدند. سیدرضی هم از سپاه زنجان به لبنان رفت و مدتی در پادگان زبدانی بود. قبل از او افرادی مثل حاج احمد متوسلیان هم در زبدانی حضور داشتند. سید بیشتر در شهر «بعلبک» مشغول احداث دکل‌های مخابراتی بوده، چون آن سال‌ها وضعیت برق‌رسانی و مخابرات در لبنان با مشکل مواجه بود. یک سال از ازدواجشان گذشته بود که به همسرش گفت: به‌خاطر ادامه کارهایم در لبنان، باید به آنجا برویم و زندگی کنیم. این شد که ۷ سال اول زندگی‌شان را در لبنان گذراندند.

۶ ماه ماموریت شد ۲۷ سال.مدتی که گذشت قرار شد به ایران برگردند. سیدرضی در ایران به سپاه ولی‌امر رفت. سال‌های ۷۳-۷۵در خدمت حضرت آقا بود. تا اینکه یکی از دوستان مشترک حاج‌قاسم سلیمانی و سیدرضی در جلسه‌ای خصوصیات اخلاقی و کاری او صحبت می‌کند. حاج‌قاسم که می‌شنود خواهش می‌کند سیدرضی را برای ۶ ماه به نیروی قدس بدهند. او هم قبول می‌کند و با موافقت خود سیدرضی در سال ۷۵ برای یک مأموریت چندماهه راهی سوریه شدند. ولی ۶ ماه شد ۲۷ سال. سال‌هایی که در سوریه بودند، سیدرضی به‌عنوان پشتیبان جبهه مقاومت خدمت می‌کرد. امکان نداشت کسی خواسته‌ای داشته باشد، سراغ سیدرضی برود و دست‌خالی برگردد. آن‌قدر که سیدرضی به سید کریم معروف بود. سید کریم جبهه مقاومت. با هر کدام از خانواده‌های مدافع حرم که صحبت کنید یک جمله مشترک دارند: «سیدرضی همیشه پای همه پروازها بود.»
۱۲ سال آخر زندگی‌شان، سفره‌ای در خانه‌شان پهن نشد که فقط خانواده خودشان باشند. هر کس به سوریه می‌آمد و خانه نداشت سیدرضی او را به خانه می‌آورد. مهناز سادات دلش می‌خواست هر طور که سیدرضی آرامش دارد، زندگی کنند. ۲ ماه، ۳ ماه، ۴ ماه در خانه آن‌ها زندگی می‌کردند تا خانه تهیه کنند. حتی اگر کسی می‌آمد که مجرد بود، سیدرضی دلش نمی‌آمد تنها بماند. به خانه می‌آورد و می‌گفت: حاج‌خانم اینها هم خانه ما باشند.

همه یک روز به دنیا می‌آیند و یک روز از دنیا می‌روند ولی سیدرضی آمد و در دل همه‌جا گرفت و دیگر نرفت. چهارم دی‌ماه ۱۴۰۲ بود که اسرائیل با شلیک ۳ موشک از آسمان جولان اشغالی محل حضور سردار موسوی در منطقه زینبیه دمشق را مورد هدف قرارداد که منجر به شهادت این فرمانده سپاه پاسداران شد.