عصر روز چهارشنبه سوم بهمنماه 1403، امیر احمد دادبین و همسرش ملیحه نیشابوری در خانه ساده و پر از مهر خود میزبان مدیران قرارگاه اجرایی گام دوم انقلاب میشوند.
در اولین لحظه دیدار، صدای اوست که میهمانان را فرامیخواند: «درود». کلمه «درود» را در جملههایش زیاد میتوان شنید. مردی که در کارنامه دلاوریهایش، نشانهای چتربازی درجه سه، آجا، دانشگاه عالی دفاع ملی، دانشگاه فرماندهی و ستاد و دانشگاه افسری، روی بازویش آرم ستاد مشترک ارتش و روی سینهاش نشان جانبازی، نشان ورزش، نشان ایثار، دوره عالی، دوره دافوس، دوره علوم استراتژیک، دوره دوم دانشگاه افسری، دوره مقدماتی و دوره سوم دانشگاه افسری را دارد.
همچنین، او فرمانده لشکر ۲۸ پیاده کردستان، فرمانده قرارگاه منطقهای شمالغرب نیروی زمینی ارتش، مدیر شرکت پشتیبانی و نوسازی هلیکوپترهای ایران و فرمانده نیروی زمینی ارتش بوده و پس از آن "مشاور فرمانده ارتش" بوده است.
حالا سالها از حادثهای میگذرد که بدن رشید و ورزیده تیمسار را مدتی خانهنشین و او را تا همین امروز دستبهعصا کرد. همنورد او از این حادثه در سال ۸۴ میگوید: «تیمسار جلوی گروه حرکت میکرد که به مسیری پوشیده از برف رسید. در قدم سوم خود که در حال درستکردن جای پا بود، سر خورد و بهطرف دره سقوط کرد. محدوده سقوط، شیبدار بود و ارتفاعی حدود هشتاد متر داشت. تیمسار به حالت طاقباز پس از طیکردن این مسیر، در نهایت به رودخانه پر از برف و آب پایین دره افتاد...» و خودش میگوید: «کفشم مناسب نبود».
تیمسار دادبین پس از آن حادثه به کما رفت و حتی قلبش ایستاد؛ اما مادرش به او جان دوبارهای داد: «میگویند یکبار قلبم ایستاد و دیگر دکترها و پرستارها از مداوای بنده ناامید شدند. مادرم به بالای سرم آمد و اشک ریخت. قطرات اشک او بر بدن من ریخت و قلب من دوباره شروع به تپیدن کرد.»
از یادگارهای آن صعود و آن حادثه، ساعتهای بههمریخته خواب و بیداری تیمسار است که حالا گاهی ۲ شبانهروز بیدار میماند.
دکتر حسین آبشاهی، مسئول قرارگاه اجرایی گام دوم انقلاب با بیان شمهای از تاریخچه و فعالیتهای این قرارگاه خطاب به امیر دادبین میگوید: ما با افتخار برای دستبوسی و عرض ارادت به دیدار شما آمدهایم برایآنکه بگوییم هرگز اسوههای ایثار و دلاوری میهن را فراموش نمیکنیم. آبشاهی تأکید میکند: لحظهای که مردان و زنان عرصه ایثار و شهادت فراموش شوند، لحظه نابودی ایران است و جهانیان هیچگاه این لحظه را نخواهند دید.
همهٔ کسانی که "امیر دادبین" را میشناسند، او را بهعنوان شخصی که معیشت سربازان و نیروها برایش مهم بود، اما برای خودش هیچوقت چیزی از معیشت و آسایش نخواست.
سرتیپ دادبین در مورد رسیدگی به وضعیت کارکنانش گفته بود "وضعیت روحی پرسنل و کارکنان برای من بسیار مهم بود و عقیده داشتم که اگر به کارکنان رسیدگی شود، نیرو بهتر میتواند فعالیت کند. به این منظور ساخت منازل سازمانی و بهبود وضعیت معیشتی و رفاهی آنها را در دستور کار قرار دادم."
امیر سرتیپ جانباز نظام اسلامی که دو دست و دو چشم خود را در حال پاکسازی مناطق جنگ ازدستداده، از خاطرهاش وقتی در سال 1373 دستها و چشمهایش را ازدستداده بود و مراجعهاش به امیر دادبین میگوید: وقتی با امیر روبوسی کردم، وضعیت مرا که دید بلافاصله یک چک 100 هزارتومانی برایم نوشت که هزینههای درمانم را پوشش دهد. در همان دیدار به رئیس دفترش گفت هر وقت نظام اسلامی خواست عروسی کند میآید اینجا، جهیزیهاش را برایش تأمین کنید.
امیر نظام اسلامی ادامه داد: وقتی برای گرفتن دست مصنوعی اقدام کرده بودم، هزینهاش خیلی بالا بود. برای من در سال 1375 مبلغ یک میلیون و ششصد و پنجاههزار تومان پول زیادی بود و توانش تأمینش را نداشتم. مجدد بدون هیچ تشریفاتی پیش امیر دادبین رفتم. ایشان بدون معطلی نامهای با این متن برایم نوشت ( متن نامه هیچوقت یادم نمیرود): جناب نوبهار، رئیس بهداری. هزینه دستهای مصنوعی نظام اسلامی تماموکمال پرداخت گردد. وقتی به مرکز توانبخشی شهید بهشتی واقع در ونک رفتم، یک جفت دست آلمانی الکترونیکی به من دادند که در مدت کوتاهی که امکان دید محدود از یک چشم برایم فراهم بود، از دستها استفاده میکردم.
میهماننوازی امیر دادبین و همسرش همه حاضران را شرمنده میکند. او که در کنار امیر جانباز نظام اسلامی نشسته، با دستان خودش میوه و شیرینی در دهان وامیگذارد و مدام از میهمانان خواهش میکند که از خودپذیرایی کنند.
دیدار با شنیدن خاطراتی از امیر دادبین ادامه مییابد. خاطرهای جالب از حضور امیر دادبین در سفارت چین برای تسلیت بابت فوت دنگ شیائوپینگ رهبر وقت چین و خاطراتی از حضورش در جنگ و... شرایط جسمی او اجازه نمیدهد که میهمانان بیشتر از این او را خسته کنند.
امیر آزاده و جانباز حسین یاسینی، معاون فرهنگی قرارگاه اجرایی گام دوم سه بیت از اشعاری را که در دوران اسارت بر دیوار سلول انفرادی حک کرده را با لحنی حماسی میخواند به امیر دادبین تقدیم میکند:
شعله عشق وطن در جان ماست
نام میهن تا ابد سرلوحه پیمان ماست
با وطن ما از ازل پیمان خونین بستهایم
جان ما همچون گروگان بر سر پیمان ماست
در ره عشق وطن نقض پیمان نکنیم
گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم
... ای ارتشی دلیر میهن
دریای خروش و کوه و آهن
ای شرزه پلنگ عرصه جنگ
ای صفشکن سپاه دشمن
شایسته مرد آفرینی
تیمسار دادبین
فرمانده نیروی زمینی...
و امیر دادبین با شنیدن این ابیات عاشقانه اشک میریزد.
این دیدار با اهدای نشان «همگام» (نشان همراهی با گام دوم انقلاب) و لوح سپاس از سوی مرکز توانمندسازی نمایندگان و مدیران ایثارگر کشور به امیر دادبین به پایان میرسد.
ایثارآنلاین جامعه مجازی شهیدان آزادگان جانبازان و ایثارگران کشور
تهران -خیابان پاسداران-خیابان گل نبی-خیابان ناطق نوری - ساختمان قرآن و عترت-پلاک 58- راهرو دوم-طبقه چهارم- واحد 24
کد پستی: 1947755657